نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر_مرکز» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نگاهی به سانتی‌مانتالیسم، به بهانه‌ی خوانش «تصرف عدوانی»

یک عاشقانه‌ی غیرسانتی‌مانتال

رها فتاحی

این یادداشت پیش از این در هفته‌نامه «کتاب هفته» منتشر شده است

 

1. درباره‌ی سانتی‌مانتالیسم

نوشتن رمانِ عاشقانه، همواره راه رفتن روی لبه‌ی تیغ است؛ موفقیت در آن است که تا انتهای مسیر، هرگز سقوط نکنی. هر لحظه سقوط اثر را به سمتِ ابتذال، سانتی‌مانتالیسم و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، به سمتِ عامه‌پسندی، پیش خواهد برد. چیزی که قطعا برای ادبیاتِ جدی، موفقیت نیست.

اگر بخواهیم ادبیات عامه‌پسند را به عنوان یک ژانر بپذیریم- که هیچ گریزی هم از این پذیرش نیست- هرگز نمی‌توانیم ادبیات یا به‌طور کلی هنر مبتذل را بپذیریم، و نباید این حقیقت را نیز کتمان کرد که صرفا، هنر عامه‌پسند را نمی‌توان با ابتذال هم‌سنگ دانست؛ اما بخش عمده‌ای از آثار عامه‌پسند با آن‌که مبتذل نیستند، سرشار از سانتی‌مانتالیسم هستند. از آن‌جا که امروزه نمی‌توان چندان میان سانتی‌مانتالیسم و ابتذال فاصله قایل شد، باید برای روشن شدن حقیقت به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا حقیقتا، سانتی‌مانتالیسم و ابتذال با هم در یک کفه‌ی ترازو قرار می‌گیرند؟

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

نگاهی به «شکسپیر و شرکا» نوشته‌ی «جرمی مرسر»

خانه‌ای برای آرمان‌های پاک بشری

رها فتاحی

این یادداشت پیش از این در هفته‌نامه «کتاب هفته» منتشر شده است

 

اگر نگاهی اجمالی به مذاهب، ایدئولوژی‌ها، باورها و حتی گرایش‌های حزبی و سیاسی بیاندازیم، در تمام آن‌ها، چیزی به نام «آرمان‌شهر»، وجود دارد. آرمان‌شهر نه به عنوان مکانی که قرار باشد این دیدگاه‌ها ما را به آن‌جا برسانند، بلکه به‌مثابه‌ی «جایگاه»ی که تمام آن‌چه سعادتِ گرایش فکری خودشان می‌دانند، در آن مسجل شده است.

در برخی ایدئولوژی‌ها مانند، مارکسیسم، این جایگاه بسیار دست‌یافتنی به‌نظر می‌رسد. هرچند، «کارل مارکس» به اعلام فشار بر مسیر تاریخ برای رسیدن به آن جایگاه یا آرمان‌شهر اعتقادی نداشت، اما پیروانش، بر این باور بودند که می‌شود با میان‌بر زدن، سریع‌تر به آن جایگاه رسید. اما آن‌چه اتفاق می‌افتاد- همچون تجربه‌ی اکثر کشورهایی که دولت کمونیستی داشته و دارند- شکستی انکار ناپذیر بود. شاید یکی از دلایل محکوم به شکست بودنِ این دولت‌ها، ثابت ماندن یکی از دو عنصر اصلی آرمان‌شهر و تغییر دیگری، با اعمال زور و برخلاف باور اصلی ایدئولوژی‌ست. آرمان‌شهر، به مثابه‌ی جایگاه، قطعا از دو بخش جای/ مکان و گاه/ زمان تشکیل شده و تغییر در بخش دوم، آن هم در بخشی که علم ثابت کرده جلو و عقب رفتن در آن غیرممکن است، شاید پیش از شروع، پروژه را محکوم به شکست می‌کند.

  • رها فتاحی