یادداشتی بر «کیک عروسی و داستانهای دیگر»، داستانهایی به انتخاب و ترجمهی مژده دقیقی
اندوه و درد، معنای زندگی است
رها
فتاحی
این یادداشت پیش از این در هفتهنامه «کتاب هفته» منتشر شده است.
«کیک عروسی» مجموعه داستانی شامل یازده داستان کوتاه، به انتخاب و ترجمهی «مژده دقیقی» که توسط انتشارات نیلوفر بهچاپ رسیده است.
عرف چنین مجموعهداستانهایی بر این است که از نویسندگان سرشناسی داستان انتخاب میکنند اما مژده دقیقی اینبار جز چند داستان، دست به انتخاب از نویسندگانی گمنام یا کمتر شناخته شده در زبان فارسی زده است. داستانها از: «مگان میهیو برگمن»، «راسل بنکس»، «جولی اوتسوکا»، «لیدیا فیتس پتریک»، «آیزاک باشویس سینگر»، «دایان کوک»، «مدلین تیین»، «استیون میلهاوزر»، «استیون کینگ»، «مایکل کانینگهم» و «مری سوان» انتخاب شدهاند؛ داستانهایی که بعید است هیچکدامشان را بشود بهسادگی نادیده گرفت.
ویژگی اصلی کیک عروسی، برخلاف نامش تلخی زندگی است. داستانها قالبا برشی از تلخترین قسمتهای کیکِ زندگیاند، داستانهایی که در اوجِ تلخی سرشار از زندگیاند و انگار میخواهند بگویند، این تلخیها و تنهاییها و اندوههای آدمیان، بخشی از زندگی است و شاید اگر نباشد، زندگی بیمعنا میشود؛ کیک عروسی تاکیدی بر این است که اندوه و درد، معنای زندگی است.
از
یازده داستان مجموعه که همگی از فرم و روایتی ساده برخوردارند، بهنظرم داستانهای
زیر داستانهای شاخصتری بودند: «پیشرفتن» نوشتهی دایان کوک، «کیک عروسی» نوشتهی
مدلین تیین، «صدایی در شب» نوشتهی استیون میلهاوزر، «پریموم هارمونی» نوشتهی
استیون کینگ و «عضو ثابت خانواده» نوشتهی راسل بنکس.
پیشرفتن
روایتی آخرالزمانی از جهانی است که ارزش انسانها ارتباط مستقیمی با درآمد و میزان داراییهاشان دارد. داستان، زندگی زنی را روایت میکند که پس از مرگِ همسرش باید به زندگی در اردوگاه مشغول باشد، باید پیشبرود تا بتواند نبود همسر سابق را فراموش کند و هر زمان آماده شد، در لیست قرار میگیرد تا یک مردِ ثروتمند او را به همسری برگزیند. جهانی تا این حد غریب و تا این آشنا سراغ دارید؟ داستان با زاویهدید اول شخص و از درون اردوگاه آغاز میشود و این تکنیکی است که برگ برندهی داستان حساب میشود؛ پیشرفتن نمیخواهد مخاطب را شگفتزده کند، بلکه همانطور که از محتوایش پیداست میخواهد بگوید ما همین امروز هم شبیه به آنچه در داستان رخ میدهد زندگی میکنیم و برای چنین محتوایی نیازمند فرمی است که شفافیت و همذاتپنداری را جایگزین شگفتی کند. مخاطب با خوانش داستان از حادثهها شگفتزده نمیشود بلکه اگر شگفتیای درکار است، معطوف است به حس آشنای فضای غریبهی داستان.
کیک عروسی
روایتی از یک عصرِ چهار مردِ مهاجر لبنانی در کانادا است، مردانی که در سالهای جنگ داخلی لبنان به کانادا پناه بردهاند، آنجا عاشق شدهاند، ازدواج کردهاند، بچهدار شدهاند و حالا در آستانهی پیری نیمی لبنانی و نیمی کانادایی، غریبههایی هستند در خانهی خودشان، حتی در بالکن خانهی خودشان! با غم و اندوههایی شخصی که حتی نوستالژیهای سرزمین پدری هم نمیتواند آن اندوهها را کمرنگ کند. نامگذاری شخصیتها با الفاظی مانند: «ابوویکتور» به محتوای مدنظر نویسنده کمک کرده است. طنز تلخی که در این نامها مستتر است، گواهِ از خودبیگانگی مهاجران است. مهاجرانی که خودشان را بخشی از جامعهای میدانند که هرگز نمیتواند آنها را کاملا و همانطور که هستند بپذیرد. داستان بر محور یک جابهجایی از خانهای اجارهای به خانهای دیگر شکل گرفته و موضوع اصلی نقل مکان است، نقل مکان از خانهای به خانهای دیگر، از کشوری به کشور دیگر از جهانی به جهان دیگر و پرسش بیپاسخ داستان این است: مکانی وجود دارد که بتوان آن را «خانه»ی آدمها نامید؟ یا همهی ما هرکجای جهان که باشیم، صاحبخانههایی همیشه مستاجریم؟
صدایی در شب
داستانی است از سرنوشت مشترک تمام آدمهایی که احساس میکنند جایی در زندگیشان سرنوشت آنها را صدا نزده است. از قرنها پیش انگار صدایی در شب میآمده است، از سوی خدا، از سوی سرنوشت و دستِ آدمها را میگرفته، همانطور که کتاب مقدس گفته است، همانطور که بارها وعده داده شده است. و اگر شما یکی از آنهایی باشید که هرگز کسی در شب شما را فراخوانده با باور و انتظارتان چه خواهید کرد؟ داستان از سه بخش تشکیل شده است، سه بخش که به موازات هم پیش میروند: روایتی از قرنها پیش، روایتی از چند دهه پیش و روایتی از اکنون. آنچه نهایتا سه بخش را بههم متصل میکند، همان صدا است، صدایی که در شب به گوش شخصی میرسد که منتظر نیست، صدایی که در شب به گوشِ شخصی که منتظر است نمیرسد، و حالا شخصی که منتظر هیچ صدایی نیست چرا که باور کرده هرگز کسی او را فرانخوانده و فرانخواهد خواند!
پریموم هارمونی
روایتی از چند ساعت زندگی یک زن و شوهر است. داستان بهطرز شگفتانگیزی به داستانهای کارور شبیه است و استیون کینگ هم داستان را به کارور تقدیم کرده. داستان همانقدر خطی، همانقدر ساده و همانقدر عمیق است. روایتی کوتاه از زندگی همهی ما که گاه فراموش میکنیم مرگ چقدر به ما و روابطمان نزدیک است! زن و شوهر که رابطهشان سرد شده و رنگوبوی عاطفه در آن بهچشم نمیخورد، برای مهمانی از خانه خارج میشوند و در راه تصمیم به خرید هدیه میگیرند. زن از خودرو پیاده میشود تا برای خرید به فروشگاه برود، این نخستین لحظهای در داستان است که زن و مرد از هم جدا میشوند، تا پیش از آن همواره با هم در داستان حضور داشتهاند، همواره با تنش و کشومکش رفتار کردهاند و همواره با هم جنگیده اند. خروج زن از خودرو آغاز جدایی است، جداییای که شاید برای همهی ما پیش بیاید، جداییای که اگر میدانستیم رخ میدهد، شاید هرگز آنطور که رفتار کردهایم رفتار نمیکردیم، لااقل در آخرین لحظات.
عضو ثابت خانواده
اما بیتردید شگفتی مجموعهداستان کیک عروسی داستانی است از راسل بنکس، داستانی به نام عضو ثابت خانواده. داستان از زبان پیرمردی روایت میشود که میخواهد از فاجعهای پرده بردارد که ظاهرا به دست خودش رخ داده است. او در همان سطور ابتدای داستان میگوید این داستان بارها و بارها توسط اعضای خانوادهام نقل شده است و حالا میخواهم خودم اصل ماجرا را بگویم. و اصل ماجرای او، داستانی ساده و عمیق است. روایتی از اندوههای آدمیان تنها، آدمیانی که به هرچه میتوانند چنگمیاندازند تا آنهایی که دوست دارند را در کنار خودشان نگهدارند و نمیتوانند. آدمهایی که زندگی را جور دیگری دیدهاند، کمی عمیقتر از دیگران، کمی عمیقتر از همسر و فرزندانشان و در راستای اثبات عمقِ نگاه خودشان هیچ نکردهاند، تلاش و توانشان برای حفظ هستهی مرکزی رابطهشان با معشوق و فرزند و دوست بوده و هرگز بر حقانیت خودشان پافشاری نکردهاند. آدمهایی که پذیرفتهاند معصومیتِ ما از بین خواهد رفت، دیر و زود دارد اما از آن گریزی نیست، آدمهایی که بهواسطهی عمق اندیشهشان، انگار هیچ راه فراری ندارند، جز پذیرفتن شکست. چرا که زندگی، چیزی جز آنچه ما در ذهن داریم است، چیزی حقیقی و سرشار از واقعیتهایی تلخ؛ پیرمردِ داستان، چون همهی ما فراموش میکند که تمام دستاورد سالیانت فقط در چند ثانیه غفلت ممکن است از دستت برود، او فقط چند ثانیه حواسش پرت میشود و همهچیز را از دست میدهد. داستان از لحظات احساسی متعددی برخوردار است، لحظاتی که هرگز تلاش نمیکند شما را اندوهگین کند، تنها حقایق را مطرح میکند، اما اتفاقی که میافتد انتقال حسِ اندوهِ شخصیت به بهترین شکل ممکن به مخاطب است.
عضو ثابت خانواده بیتردید یکی از بهترین داستانهایی است که در سالهای اخیر به فارسی ترجمه شده است. و اثباتی است بر اینکه میشود به احترام داستان کوتاه تمام قد ایستاد و کلاه از سر برداشت.