نگاهی به رمان «مرا به کِنگاراکس نبر»
ارابهای که هرگز نخواهد ایستاد
رها فتاحی
این یادداشت پیش از این در هفتهنامهی «کتاب هفته» منتشر شده است
دربارهی نویسنده
«آندری کورکوف» (1961) سرشناسترین نویسندهی معاصر اوکراین است، نویسندهای که در آثارش، بیش از هرچیز دیگری، به وضعیت بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی میپردازد. «کورکوف» را حتی میتوان یکی از متفکرین مستقل روسیزبان و یکی از منتقدِ مطرحِ وضعیت سیاسی و مدنی کشورهای بلوک شرق دانست. او که در «لنینگراد»، سنپطرزبورگِ فعلی، بهدنیا آمده، نخستینبار در هفت سالگی و پس از مرگِ سه عدد از «همستر»های خانگیاش شروع به نوشتن کرد و نخستین متنی که نوشت، شعری در وصفِ تنهایی تنها همستر باقیماندهاش بود. کورکوف برای تحصیل به «کیف» رفت و پس از آن به عنوان مترجم زبانِ ژاپنی به خدمت کا.گ.ب درآمد. چند سال بعد، او دوران سربازیاش را به عنوان نگهبانِ زندانی در «اُدِسا» پشتسر گذاشت و بیشتر آثار کودکش را در همانجا نوشت. او، به اینترتیب، سالهای جوانیاش را در دوران اتحاد جماهیر شوروی گذراند.
کورکوف، مانند بسیاری از نویسندگان بزرگ، تا پیش از انتشار نخستین اثرش، مشقتهای فراوانی را متحمل شد. آندری تا پیش از کسب موافقت یک ناشر برای انتشار نخستین اثرش، بیش از پانصدبار با پاسخ منفی مواجه شد و در همین زمان هشت رمان نوشت. او حتی تا جایی پیش رفت که برای هزینهی انتشار نخستین اثرش که تنها دو هفته پیش از فروپاشی شوروی منتشر شد، دست به دامان دوستانش شد و پول مورد نیازش را از آنها قرض کرد. اما انتشار این اثر نیز سختیهای زندگی کورکوف را کم نکرد، چراکه نخستین اثرش، با اقبال خوبی مواجه نشدن و او بالاجبار نسخههای کپی شدهی کتابش را در خیابانهای شلوغ کیف به فروش گذاشت تا بتواند پولی که قرض گرفته را به دوستانش برگرداند.