نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشرـثالث» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نگاهی به «سرخِ سفید»، نوشته‌ی مهدی یزدانی‌خرم

صدای رسای قدرت

رها فتاحی

 این یادداشت پیش از این در روزنامه‌ی «اعتماد» منتشر شده است


سرخ سفید


مساله‌ی تاریخ و رمان

سومین اثر «مهدی یزدانی‌خرم» از همان صفحه‌ی تقدیم‌نامه‌اش، ادعا می‌کند که اثری است، آمیخته با تاریخ، حال آن‌که مخاطب حوادث را واقعی بپندارد یا نه.

نخستین پرسشی که پس از خوانش «سرخِ سفید» به ذهن می‌رسد این است که آیا این اثر را می‌توان در میان رمان‌های تاریخی دسته‌بندی کرد؟ البته باید این نکته را در نظر گرفت که پاسخ به این پرسش، قطعا چه مثبت باشد و چه منفی، تاثیر چندانی بر جایگاه اثر ندارد، چرا که پس‌وندِ «تاریخی» تنها می‌تواند یک ویژگی باشد و به خودی‌خود خصوصیتی مثبت یا منفی نیست. آن‌چه اثر را دارای خصوصیات مثبت یا منفی می‌کند، خلاقیت‌هایی است که نویسنده، در هر ژانری که اثرش را نوشته باشد، خرج می‌کند. شاید بتوان گفت، آثاری که در ژانر رمان‌های تاریخی، قرار می‌گیرند، برای رسیدن به آن‌چه «ادبیات» نامیده می‌شود، باید این جمله‌ی «داکترو» را رعایت کرده باشند که: «تاریخ‌دان به شما خواهد گفت که چه اتفاق افتاد، رمان‌نویس به شما خواهد گفت آن اتفاق چه حسی داشت.»

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

نگاهی به رمان «آن‌ها که ما نیستیم» نوشته‌ی محمد حسینی

همه‌ی ما می‌توانستیم دیگری باشیم

رها فتاحی

این یادداشت پیش از این در هفته‌نامه‌ی «کتاب هفته» منتشر شده است


آن‌ها که ما نیستیم

 

وقتی قرار است یکی از آثار «محمد حسینی» را بخوانی، می‌توانی این پیش‌فرض را داشته باشی که قرار است اثری بخوانی با نثری گیرا، نثری که جدای آن‌که خودِ اثر قرار است چه بگوید، می‌تواند کارگاهی باشد عملی برای آن‌که به مخاطب فارسی نوشتن یاد بدهد؛ درست فارسی نوشتن، به معنای واقعی کلمه: سهل و ممتنع نوشتن. از این‌رو شاید دشوار باشد درباره‌ی آثار محمد حسینی بنویسی و از زبان و نثر و لحنِ اثرش نگویی. «آن‌ها که ما نیستیم» دومین رمانِ حسینی، همچون سه مجموعه داستان پیشین و رمانِ نخستش، از نثری درخشان برخوردار است. ویژگی‌ای که شاید بتوان به‌جرات گفت، یکی از ویژگی‌های کم‌یاب ادبیات داستانی این روزهای ما است. وقتی نگاهی گذرا به آثار منتشر شده در دهه‌ی هشتاد و نود می‌اندازیم، خلا نبودِ نثری پویا را می‌بینیم که بتواند علاوه‌بر آن‌که کاغذها را برای روایت داستان سیاه می‌کند، قدمی در راستای جنگیدن با قدرت و زبانِ حاکم برداشته باشد. زبانی که این روزها به واسطه‌ی رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون، سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و حتی شبکه‌های اجتماعی، بدل به زبانِ حاکم بر گفت‌وگوهای روزمره‌مان شده است و بیش از هرچیز خودش را در ارتباطات مجازی‌مان نشان می‌دهد، زبانی نیست که بتواند به ماندگاری فرهنگ‌مان کمک کند و از سر تاسف باید گفت، به واسطه‌ی سهل‌گیری ناشرانی که بر بازار کتاب احاطه دارند، همین زبان بدل به زبانِ غالبِ ادبیات داستانی ما نیز شده است.

  • رها فتاحی