نگاهی به «رئالیسم جادویی» به بهانهی بازترجمهی آثار گابریل گارسیا مارکز
فرصتی مناسب، برای یافتن پاسخ
رها فتاحی
با آنکه نخستینبار «آنخو کارپنتییر» نویسندهی کوبایی، در مقدمهی کتابی تحت عنوان «حکومت این جهان» (1949م.) اصطلاح «رئالیسم جادویی» را بهکار برد و آن را وارد ادبیات کرد، و با آنکه نویسندگان بزرگی چون «خورخه لوییس بورخس» و «خولیو کورتاسار» آرژانتینی، «ایزابل آلنده»ی شیلیایی، «میکل آنخل آستوریاس» گواتمالایی، «کارلوس فوئنتس» مکزیکی و... آثار شاخصی را در مکتب رئالیسم جادویی خلق کردهاند، اما تا اصطلاح رئالیسم جادویی را بهزبان بیاوریم، بیتردید نام «گابریل گارسیا مارکز» و حتی زودتر از نام خودش، عنوان مشهورترین رمانش «صد سال تنهایی» به ذهن میآید.
در کنار نامهای بالا که نویسندگان شاخصِ رئالیسم جادویی و همگی از آمریکای لاتین هستند، نویسندههای بسیار دیگری، گمنام و سرشناس، از همان جغرافیا بوده و هستند که به سبک رئالیسم جادویی مینویسند؛ اما نباید فراموش کرد که در سرزمینهای دیگر هم نویسندگی، گاه پیشروتر از آنهایی که نام برده شد، به همین سبک داستان نوشتهاند. این موضوع کمی تحلیل ماهیتِ رئالیسم جادویی و بستری که آن را بهوجود آورد را دشوار میکند، اما با نگاهی گستردهتر میتوان پذیرفت که آنچه به عنوان فصل ختام آثار رئالیسم جادویی میشود پذیرفت، همگی از جغرافیای آمریکای لاتین بیرون آمدهاند؛ و در راس همهی اینها، «صد سال تنهایی» ایستاده است.