نگاهی به «شکسپیر و شرکا» نوشتهی «جرمی مرسر»
خانهای برای آرمانهای پاک بشری
رها فتاحی
این یادداشت پیش از این در هفتهنامه «کتاب هفته» منتشر شده است
اگر نگاهی اجمالی به مذاهب، ایدئولوژیها، باورها و حتی گرایشهای حزبی و سیاسی بیاندازیم، در تمام آنها، چیزی به نام «آرمانشهر»، وجود دارد. آرمانشهر نه به عنوان مکانی که قرار باشد این دیدگاهها ما را به آنجا برسانند، بلکه بهمثابهی «جایگاه»ی که تمام آنچه سعادتِ گرایش فکری خودشان میدانند، در آن مسجل شده است.
در برخی ایدئولوژیها مانند، مارکسیسم، این جایگاه بسیار دستیافتنی بهنظر میرسد. هرچند، «کارل مارکس» به اعلام فشار بر مسیر تاریخ برای رسیدن به آن جایگاه یا آرمانشهر اعتقادی نداشت، اما پیروانش، بر این باور بودند که میشود با میانبر زدن، سریعتر به آن جایگاه رسید. اما آنچه اتفاق میافتاد- همچون تجربهی اکثر کشورهایی که دولت کمونیستی داشته و دارند- شکستی انکار ناپذیر بود. شاید یکی از دلایل محکوم به شکست بودنِ این دولتها، ثابت ماندن یکی از دو عنصر اصلی آرمانشهر و تغییر دیگری، با اعمال زور و برخلاف باور اصلی ایدئولوژیست. آرمانشهر، به مثابهی جایگاه، قطعا از دو بخش جای/ مکان و گاه/ زمان تشکیل شده و تغییر در بخش دوم، آن هم در بخشی که علم ثابت کرده جلو و عقب رفتن در آن غیرممکن است، شاید پیش از شروع، پروژه را محکوم به شکست میکند.