نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ

این وبلاگ، همچون کافه‌ای است برای گفت‌وگو درباره‌ی ادبیات، سینما و فرهنگ.

نگاهی به ادبیات، سینما و فرهنگ
آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «نفد ادبی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یادداشتی بر «حلبی‌آباد» و «کنگره‌ی ادبیات» نوشته‌ی «سزار آیرا»

نویسنده‌ای به‌وسعتِ ادبیات

رها فتاحی

 


 

کنگره‌ی ادبیات

رمان در دو بخش روایت می‌شود. بخش نخست با عنوان «ریسمان ماکوتو» به افسانه‌ای می‌پردازد که در آن ریسمانی بلند ظاهرا به گنجی در انتهای دریا وصل است و اگر کسی بتواند ریسمان را کنترل کند، به آن گنج دست‌رسی پیدا خواهد کرد. سزار، شخصیت اصلی و راوی رمان که برای شرکت در کنگره‌ای ادبی به شهری رفته است که ریسمان در آن قرار دارد، در مکاشفه‌ای درونی به رازِ ریسمان پی می‌برد و به گنج می‌رسد. این آغاز رمانی است که می‌تواند مانیفست نویسندگان نسل دوم آمریکای لاتین، همچون خودِ سزار آیرا باشد.

سزار، راوی داستان، نویسنده‌ای سرشناس است که تحقیقات گسترده‌ای نیز در علوم دارد، او سخت در پی یافتن راهی است که از طریق آن بتواند بر جهان کنترل داشته باشد. تاگ‌سازی یا هم‌سان‌سازی، روشی است که او برای رسیدن به هدفش انتخاب کرده. او سال‌ها است در تلاش است با هم‌سان‌سازی پدیده‌ای را بازسازی کند که به‌واسطه‌ی آن بتواند جهان را به‌کنترل خودش درآورد. کم‌کم در روند داستان متوجه می‌شویم که انگیزه‌ی اصلی او که همواره از کنگره‌ها و رسانه‌ها فاصله گرفته است از شرکت در این کنگره، نزدیک شدن به کارلوس فوئنتس بزرگ است. او می‌خواهد فوئنتس را هم‌سان‌سازی کند، آن هم نه همین فوئنتس بزرگ و نابغه را، بلکه فوئنتسی با نهایت‌ِ نبوغی که می‌تواند در یک شخص جمع شود.

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

به بهانه‌ی خوانش رمان «خلع شدگان» به مثابه‌ی «رمان ژانر»

مسئله‌ی سرگرمی، مسئله‌ی انتقاد

احمدرضا توسلی

 

احمدرضا توسلی

رمان حاصلِ دورهی پساکانتی است و شاخصه­ی این دوره مسئلهی انتقاد و شکستن ساحت مقدس است. این ویژگی رمان ویژگیای منحصربه‌فرد است که در هیچیک از دیگر زمینههای هنر همتایی ندارد. اساسا ما موسیقیِ انتقادی و غیرانتقادی، نقاشیِ انتقادی و غیرانتقادی و... میتوانیم داشته باشیم- اگر مسئلهی زمانه و نیاز به انتقاد را در این­جا نادیده بگیریم- اما یکی از شاکلهها و ستونهای پدیدهای به نام رمان «انتقاد» است.

ستون دوم و غیرقابل انکار رمان «اصل سرگرمی» است. رمان حاصل برخورد زبانی بالای هرم اجتماع و کف هرم است. این پیوند زبانی در دل خود- چه خودآگاهانه و چه ناخودآگاهانه- منجر به تولید سرگرمی و انتقاد شده است.

حال چنان­چه مفروضات بالا را برای پدیدهای به نام رمان لازم بدانیم پس هر شاخه­ یا پسوندی که پس از این کلمه بیاید میبایست به نسبتی میان این دو کنش- سرگرمی و انتقاد- تن در دهد. پس در چنین حالتی اگر ما تحت نام رمان رئالیستی، رمان ژانر، رمان نو، رمان مدرنیستی و هر عنوان و صفتی خوانشی مشخص از یک متن داریم میبایست به این دو صورت توجه کنیم.

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

یادداشتی بر «خلع‌شدگان» نوشته‌ی «اورسولا کی. له‌گوئین»

جاری در زمان

رها فتاحی

 

خلع شدگان

رمانِ خلع‌شدگان همان‌طور که مترجم در مقدمه‌اش گفته است با دو جمله‌ی تاثیرگذار آغاز می‌شود: «یک دیوار بود. مهم به نظر نمی‌رسید.» و این شاید تمام محتوای کتاب نباشد، اما به تمامی مضامینی که در کتاب پنهان و آشکار است، می‌تواند معنا ببخشد.

زندگی انسان، سرشار از دیوار است، دیوارهایی که مانع ارتباط‌مان با جهان‌های دیگر، کشورهای دیگر، جوامع دیگر، و حتی انسان‌های دیگر می‌شود، دیوارهایی که همیشه هستند و چنان به بودنشان عادت کرده‌ایم که به‌نظرمان مهم نمی‌رسند. اما این دیوارها از اهمیت بسیاری برخوردارند، نقش و کارکرد آن‌ها تا جایی گسترده است که گاه مانع ارتباط ما با خودمان می‌شود. همین دیوارها، چه زمان باشند چه زبان، چه مرزها باشند و چه قوانین دست‌وپاگیر، چه اخلاقیات مستتر در جامعه باشند یا اخلاقیات فردی، چه مذهب باشند چه ایدئولوژی‌های جهان‌شمول، مانع‌اند، مانع ما برای ارتباط و از آن مهم‌تر برای شناخت.

خلع‌شدگان رمانی فانتزی و علمی- تخیلی است. مکانش کره‌هایی غیر از زمین است و زمانش ظاهرا چندین قرن بعد از اکنون. اما آدم‌هایش همین آدم‌هایی هستند که می‌شناسیم، با رویاها، باورها، توانایی‌ها و ضعف‌ها، طمع‌ها و گذشت‌ها و عشق‌هایی که دیده‌ایم، لمس و زندگی کرده‌ایم و شناخته‌ایم. از این رو، شاید گریز نویسنده به آینده و مکانی که غریبه است، ترفندی حساب شده برای انتقال مضمونی است که وابسته به زمان نیست، بلکه وابسته به زندگی بشر است.

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

نگاهی به سانتی‌مانتالیسم، به بهانه‌ی خوانش «تصرف عدوانی»

یک عاشقانه‌ی غیرسانتی‌مانتال

رها فتاحی

این یادداشت پیش از این در هفته‌نامه «کتاب هفته» منتشر شده است

 

1. درباره‌ی سانتی‌مانتالیسم

نوشتن رمانِ عاشقانه، همواره راه رفتن روی لبه‌ی تیغ است؛ موفقیت در آن است که تا انتهای مسیر، هرگز سقوط نکنی. هر لحظه سقوط اثر را به سمتِ ابتذال، سانتی‌مانتالیسم و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، به سمتِ عامه‌پسندی، پیش خواهد برد. چیزی که قطعا برای ادبیاتِ جدی، موفقیت نیست.

اگر بخواهیم ادبیات عامه‌پسند را به عنوان یک ژانر بپذیریم- که هیچ گریزی هم از این پذیرش نیست- هرگز نمی‌توانیم ادبیات یا به‌طور کلی هنر مبتذل را بپذیریم، و نباید این حقیقت را نیز کتمان کرد که صرفا، هنر عامه‌پسند را نمی‌توان با ابتذال هم‌سنگ دانست؛ اما بخش عمده‌ای از آثار عامه‌پسند با آن‌که مبتذل نیستند، سرشار از سانتی‌مانتالیسم هستند. از آن‌جا که امروزه نمی‌توان چندان میان سانتی‌مانتالیسم و ابتذال فاصله قایل شد، باید برای روشن شدن حقیقت به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا حقیقتا، سانتی‌مانتالیسم و ابتذال با هم در یک کفه‌ی ترازو قرار می‌گیرند؟

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

نگاهی به «سرخِ سفید»، نوشته‌ی مهدی یزدانی‌خرم

صدای رسای قدرت

رها فتاحی

 این یادداشت پیش از این در روزنامه‌ی «اعتماد» منتشر شده است


سرخ سفید


مساله‌ی تاریخ و رمان

سومین اثر «مهدی یزدانی‌خرم» از همان صفحه‌ی تقدیم‌نامه‌اش، ادعا می‌کند که اثری است، آمیخته با تاریخ، حال آن‌که مخاطب حوادث را واقعی بپندارد یا نه.

نخستین پرسشی که پس از خوانش «سرخِ سفید» به ذهن می‌رسد این است که آیا این اثر را می‌توان در میان رمان‌های تاریخی دسته‌بندی کرد؟ البته باید این نکته را در نظر گرفت که پاسخ به این پرسش، قطعا چه مثبت باشد و چه منفی، تاثیر چندانی بر جایگاه اثر ندارد، چرا که پس‌وندِ «تاریخی» تنها می‌تواند یک ویژگی باشد و به خودی‌خود خصوصیتی مثبت یا منفی نیست. آن‌چه اثر را دارای خصوصیات مثبت یا منفی می‌کند، خلاقیت‌هایی است که نویسنده، در هر ژانری که اثرش را نوشته باشد، خرج می‌کند. شاید بتوان گفت، آثاری که در ژانر رمان‌های تاریخی، قرار می‌گیرند، برای رسیدن به آن‌چه «ادبیات» نامیده می‌شود، باید این جمله‌ی «داکترو» را رعایت کرده باشند که: «تاریخ‌دان به شما خواهد گفت که چه اتفاق افتاد، رمان‌نویس به شما خواهد گفت آن اتفاق چه حسی داشت.»

  • رها فتاحی
  • ۰
  • ۰

نگاهی به «رئالیسم جادویی» به بهانه‌ی بازترجمه‌ی آثار گابریل گارسیا مارکز

فرصتی مناسب، برای یافتن پاسخ

رها فتاحی

 

گابریل گارسیا مارکز


با آن‌که نخستین‌بار «آنخو کارپن‌تی‌یر» نویسنده‌ی کوبایی، در مقدمه‌ی کتابی تحت عنوان «حکومت این جهان» (1949م.) اصطلاح «رئالیسم جادویی» را به‌کار برد و آن را وارد ادبیات کرد، و با آن‌که نویسندگان بزرگی چون «خورخه لوییس بورخس» و «خولیو کورتاسار» آرژانتینی، «ایزابل آلنده»ی شیلیایی، «میکل آنخل آستوریاس» گواتمالایی، «کارلوس فوئنتس» مکزیکی و... آثار شاخصی را در مکتب رئالیسم جادویی خلق کرده‌اند، اما تا اصطلاح رئالیسم جادویی را به‌زبان بیاوریم، بی‌تردید نام «گابریل گارسیا مارکز» و حتی زودتر از نام خودش، عنوان مشهورترین رمانش «صد سال تنهایی» به ذهن می‌آید.

در کنار نام‌های بالا که نویسندگان شاخصِ رئالیسم جادویی و همگی از آمریکای لاتین هستند، نویسنده‌های بسیار دیگری، گم‌نام و سرشناس، از همان جغرافیا بوده و هستند که به سبک رئالیسم جادویی می‌نویسند؛ اما نباید فراموش کرد که در سرزمین‌های دیگر هم نویسندگی، گاه پیشروتر از آن‌هایی که نام برده شد، به همین سبک داستان نوشته‌اند. این موضوع کمی تحلیل ماهیتِ رئالیسم جادویی و بستری که آن را به‌وجود آورد را دشوار می‌کند، اما با نگاهی گسترده‌تر می‌توان پذیرفت که آن‌چه به عنوان فصل ختام آثار رئالیسم جادویی می‌شود پذیرفت، همگی از جغرافیای آمریکای لاتین بیرون آمده‌اند؛ و در راس همه‌ی این‌ها، «صد سال تنهایی» ایستاده است.

  • رها فتاحی